یه منتظر...

بسم الله

 هفته گذشته بعد از کلی دنگ و فنگ قرار بود برم دانشگاه که برگه تسویه حسابمو کامل کنم که صبح رییس زنگ زد و گفت شما بجای من برو سمینار منم که گردنم از مو نازکتره قبول کردم

محل سمینار: سالن اداره در شهرک غرب خیابون ایران زمین

فکر می کنم شاید موضوعی که می خوام بگم 99 درصدتون فهمیدید

بله درسته ساعت 10بود برای یه استراحت چند دقیقه ای اومدیم بیرون که هوایی تازه کنیم دیدیم هر چند دقیقه یکبار دوتا ماشین باسرنشینانی با جنس مخالف در کنار هم باهم همه کار می کردند از گپ وچت و لب و کت و....

بعد از ظهر که خواستیم بیاییم طرف منزل دیگه کلا خیابون در قرق عزیزان بود جالب اینجا بود که هنگامیکه دو اتومبیل مورد نظر در حال گپ بودند بقیه اتومبیلها که که از ماجرا کاملا آگاه بودند بدون هیچ اعتراضی از نوع بوقی و دادی ، پشت سر آنها به آرامی حرکت می کردند تا خدانکرده موجبات آزردگی خاطر برای ایشان فراهم نشود هر از چند گاهی اتومبیلی که از ماجرا با خبر نبود و احتمالا دفعه اولش بود که از اینجا رد می شد با یکی دو تا بوق از خودش اعتراض در میکرد؟!!!

2 تا نکته می گویم ودیگر هیچ

اول اینکه بحال این جوونا تاسف می خورم که اوقات خود را به این مسائل بی ارزش می گذرانند و عمر این نعمت خدا را کفران می کنند اون وقت می خوان کشورمون هم مثل ژاپن پیشرفت کنه ـ آره حتما ما هم ...

دوم اینکه یکی انقدر پول داره که نمی دونه چی جوری هدر بده و پدر مادرایی که با خرید ماشینهای چند میلیونی برای فرزندانشون عملا موجبات بدبختی اونا را فراهم می کنند و یکی هم اونقدر پول نداره که شب پیمانه برنجی برای کودکانش درست کند

این است گوشه ای از حسنات پایتخت ام القرای اسلام

خوشبحال مسوولین فرهنگی و .... کشور

راستی دیشب داشتم می رفتم خونه با کمال تعجب دیدم خیابون ما (پیروزی)کاملا آذین بندی و چراغانی شده بود در شب شهادت امام جواد(ع) انگار برای مسولین این منطقه که اتفاقا اصلا هموطنان مسیحی ندارد آغاز سال نو میلادی مهممتر از نگهداشتن شان امام معصومشان است.

نمی دانم چه می خواهد بشود

اللهم عجل لولیک الفرج

کلمات کلیدی :

سلام به دوستان

بالاخره این هوای پاییزی هم در زمستان خودی نشان داد و خداوند بازهم علیرغم نافرمانیهای عدیده ما باران رحمت خود را نصیبمان کرد

عجب صبری خدا دارد

بگذریم....

یه خبری به من رسیده که فکرمو مشغول کرده می نویسم شاید شما کمکی کنید

شنیدم خانواده ای هستند که پدری زحمتکش دارند که با وجود بازنشست شدن بازهم از صبح تا شب تو خیابونهای تهران می دود تا نانی درآورد که البته سهم عمده ای از این درآمد خرج عمل آقا می شود و خانواده همچنان مانند سالهای قبل با بخور نمیری زنده اند

می دانم امثال این خانواده ها زیاد است و بدتر از این هم هست

ولی شما کمک کنید من خیلی افسرده شدم آخه تقصیر فرزندان این پدر چیست که از یک زندگی مناسب بهرمند نباشند

 شما اگه راه حلی می دانید بنویسید برایم

از طرف دیگه شنیدم خادم مسجد محلمون هم زندگی واقعا ناراحت کننده ای دارد و با وجود سه تا بچه قد و نیم قد در بحران شدید مالیست ان شاء الله بعد از تحقیق با بچه ها همت کنیم یه کمکی براش جمع کنیم

وای به روز ما که تا حالا ازش بی خبر بودیم

شما هم اگه دوست دارید کمک کنید خبر بدید شماره حساب بدم

خلاصه این هفته حسابی ناراحتتون کردم اما چه کنم که :

درد را باید به دوست گفت درمان شاید

تا هفته دیگه یا حق

کلمات کلیدی :

سلام خدا را شکر که زنده ام

 و این یکشنبه هم می نویسم

یکشنبه به خاطر اینکه شنبه را گذراندم و کمی آسوده خاطرم اما

توهفته ای که گذشت بسیاری دوستان به من سر زدند تشکر ویژه از دوستانیکه کامنت گذاشتند و

تشکر ویژه تراز دوستانی که حقیرو لینک کردند

اینبار زیاد پرحرفی نمی کنم

بحث اصلی آلودگی هوای تهرانه هر کسی یه نظری داره

من می گم ریه ها و قلب این مردم به این هوا عادت کرده و ترک عادت موجب مرض است .

خیلیها وقتی به دامن دشت و کوه می زنند ، دچار حساسیت می شوندو تا وارد تهران می شوند روبراه می شوند .

راستی من تو یکی از ادارات کار می کنم هر کی بیشتر می خواد بدونه میل بزنه یا کامنت بذاره

یه مطلب هم هست که عذابم می ده حالم از آدمایی که فکر می کنند علامه دهرند به هم می خوره

عده ای از اینا در زمینه مذهب اینگونه اند یارو تو ادارمون سر نماز بلاتشبیه فکر می کننه سر توالت نشسته همه جور حرکتی می کنه از دست کردن تو سوراخ دماغش تاسوراخ....

حالا اگه یکی رو ببینه اشتباهی کوچک در نمازش می کنه چنان گوشزد می کنه که طرف از نماز می بره

یکی نیست بگه .... الاغ جان... مگه نشنیدی که گفتند:

ما درون را بنگریم و حال را نی برون را بنگریم و قال را

شما نظرتون چیه؟؟؟!!...؟؟

؟

راستی بچه ها وبلاگ هیئت هم بهروز کردند مطلب مفیدی دارد

http://www.heyat77.persianblog.com/ 

کلمات کلیدی :