سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یه منتظر...

با من حرف بزن

آه اعتکاف

آه خدا

آه اعتکاف

وا ی برمن ...

چی شد انگار همین  دیروز بود رفتم برای گرفتن کارت شرکت در اعتکاف سال 85 مسجد دانشگاه

خداییش اگر هیچ خیری از این دانشگاه آزاد ندیدیم همین 3 سال که به خاطر دانشجو بودن مارا تو اعتکاف دانشگاه تهران راه دادن منو بسه !

 

سال آخر اگر کسی هم می خواست بفهمه من اونجام یا نه هم نمی تونست پیدام کنه چون نمی دونم چرا فامیلیم اشتباه ثبت شده بود کاملا گمنام

 

اگر دروغ نگم بهترین ساعات عمرم حداقل یکی از بهترین ساعات عمرم اون 9 شبی بود که تو اعتکاف بودم بهترین دوستانم بهترین صحبتها بهترین خاطرات همه چیزش جز بهترین ها ی زندگیم هست

 

اما افسوس نمی دونم پارسال تا امسال چیکار کردم که نه اونجا بلکه هیچ جای دیگر هم راهم ندادند و امسال موندم قاطی آدم معمولیها قاطی همونهایی که شب آخر میان و با حسرت بیرون می شینن منتظر معتکفین

 

وای خدا چرا ؟

من بیچاره یعنی زنده می مونم تا سال دیگه ؟؟؟؟!

امروز که اومدم سرکار تازه فهمیدم چه خاکی تو سرم شده

دیروز داغ بودم مشغول هیئت و خانواده و...

 

حالا باید روز آخر برم ام داوود را بخوانم اگر قبول باشه

به نظرم ام داوود را فقط باید معتکفین انجام بدن

 

حق اوناست مال اوناست سه روز زحمت کشیدن

 

من بنده خوبی نبودم میدونم گر گدا کاهل بود تقصیر صاحبخانه چیست؟!


» نظر داغ کن - کلوب دات کام

گزارش نمایشگاه

 

سلام

جاتون خالی دیروز رفتم نمایشگاه به هوای همایش

اولا که اصلا تو سالن 15 همایشی نبود

بعد کلی گشتن ورو در و دیوار دنبال آدرس تغییر یافته همایش دیدیم نوشته نمایش اخراجیها سالن 25 سی گفتیم حتما همایش هم همونجایست

کلی راه رفتیم دیدیم اصلا در سالن بسته است بی خیال شدیم

اینم گذاشتیم به حساب بقیه بی برنامگی های چنین همایشهایی

داشتیم می رفتیم دیدیم در منتهی الیه یکی از غرف یکی از سالنها یه کاغذ نصب روش نوشته همایش سالن 25 بی

چون وقت گذشته بود بی خیال شدیم

گفتیم حتما قسمت نبوده و حتما در آخرین لحظات سالن عوض شده

و نیمه ژر لیوان را دیدیم

یه گله از مدیران سایت پارسی بلاگ

تو غرفه این سایت یه فرد کاملا ناآگاه نسبت به مقوله وبلاگ حضور داشت که بهتر بود فرد مطلع تری را می گماشتند


» نظر داغ کن - کلوب دات کام

بهترین سکانس اخراجیها

 

سلام

 

بهترین سکانس : گذر مجید سوزوکی از میدان مین

در این سکانس مجید که در ابتدا همه هدف و نیتش برای آمدن به جبهه رسیدن به دختر میرزا بوده بعد از اینکه در چند سکانس قبل نیتی والاتر را برمی گزیند و به خاطر حفظ آب و خاک قدم در خط مقدم می گذارد اینبار دیگر بار متحول گردیده و پا برروی همه ظواهر دنیوی گذاشته و با اینکه می داند به احتمال 100 درصد دیگر بازگشتی این مسیر ندارد به عنوان یکی از داوطلبان برای بازکردن معبر مین پیش قدم می شود. این سکانس که در کتر جایی از فیلمهای دفاع مقدس دیده بودیم نشاندهنده یکی از صدها نمونه ایثار به تمام معنایی است که رزمندگان از خود به جای گذاشته اند .

فقط یک انتقاد در این سکانس است و در نظر نوجوان و جوان امروزی قابل قبول نیست که دوتن از فرماندهان گردان بایستند ودر مدخل میدان مین و سربازان خود را دعوت کنند برای رد شدن از آن و این سوالی است که ممکن است در ذهن هر کس نقش ببندد و خدای ناکرده ذهنیت ناخوشایندی برایش ایجاد کند


» نظر داغ کن - کلوب دات کام
<      1   2   3   4      >