• وبلاگ : يه منتظر...
  • يادداشت : روز تولد
  • نظرات : 1 خصوصي ، 10 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    دو ماه از شروع جنگ تحميلي گذشته بود . يه شب بچه ها خبر آوردند که يه بسيجي اصفهاني تو ارتفاعات کاني سخت تکه تکه شده .. بچه ها رفتند با هر زحمتي بود بدن مطهر شهيد رو تو کيسه اي گذاشتند و آوردنش .

    آنچه موجب شگفتي ما شد ، وصيت نامه اين شهيد بود که نوشته بود : (( خدايا ! اگر مرا لايق يافتي ، چون مولايم اباعبدالله الحسين (ع) با بدن پاره پاره ببر .))

    لبيک يا حسين (ع)