سلام
حزب الهي چماقدار من!
با اجازه رهبرت هر دانشجويي كه به دفن كشته هاي جنگ در دانشگاه معترض بود زنداني شده ند در اوين و همه كتك خوردند و شكنجه و مجروح و لنگ شدند.[چماق] و [چماق] و [نگاه بد تركيت تو] و [قيافه نحس تو] و ضربه[چماق تو]
حزب الهي چماقدار من!در کوچه هاي خراب مملكتم ، صداي حزب فقط حزب الله و عربده نفرت انگيزت پيچيده است و در اين بهار فقر و فلاكت از در و ديوار مي بارد . آسمان شهر از موج وحشت، خاكستري تيره است و فرياد مرگ بر ضد ولايت فقيه و عربده نكبتت بر شهر مي پاشد.
در هر کوي و برزنش سيم خاردار روييده و خستگي سبز لجني با بيكاري و نا اميدي زنجيري بر پاي مردم شده است و نكبت همه جا جاري است ؛ اميد گم شدن تو ... اي آخوند نكبت حاكم ! شهر ويران آباد است از نام تو و وحشت از زندان و شكنجه هاي تو، شهر ناکام است دروغ و ترس جاري است.
از دست چماق تو ... اي نكبت حزب اللهي سوار موتور ،
يا حزب الله فرصت طلب![چماق]صداي عربده حزب فقط حزب الله مياد و ترس از [چماق] شتاب و زود بروم يعني الفرار از وبلاگ تو.