یه منتظر...

بسم الله...

برای من که آدم بدی هستم و از نظر اخلاقی عنق و دارای روابط عمومی زیر صفر، روز تولدم از نظر اهمیت درجه ای برایش قائل نیستم . اما نمی دونم چرا برای بقیه انقدر مهمه – از یه طرف از اخلاق بدم می نالن و از طرف دیگه راه به راه تبریک نثار می کنن. دورا دور روی ماهه همه را می بوسم و تشکر می کنم از اظهار لطائفشون البته آقایون را – از همراه اول گرفته و روابط عمومی اداره تا همسر مکرمه و فامیل و دوستان اعم از حقیقی و مجازی و...

جالبه در مورد روز تولد دیدها متفاوته بعضی میگن یکسال بزرگتر شدم و خوشحالن بعضی می گن یکسال به مرگم نزدیکتر شدم و ناراحتن و انواع نرات دیگه...

اما نظر من در مورد روز تولدم : یکسال گذشت و هنوز آقامو ندیدم... چیکارکنم رو سیاهم دیگه

فرصت نوشتنم به شدت ناچیزه –  به احترام دوستانم اومدم که بنویسم و اعلام کنم چون اینترنت اومدن در ماه مبارک طبق اسناد هیچ ثوابی برایش نوشته نمی شود تا پایان ماه مبارک رمضان عذر مرا بپذیرید و برادر خود را دعا کنید

دعا کنید که از اونی که می خوام امروز کادوی تولدمو بگیرم

کلمات کلیدی : روز تولد

بسم الله...

وای دوباره مهمونی دعوت شدم یه دوست قدیمی هر سال دعوتم می کنه یه ماه دعوت میکنه خونه اش جدای لباس و ظاهر مناسب که ندارم یه مشکل اساسی دارم واسه رفتن. این دوستم هر سال مهمونی می گیره یه ماه سفره می ندازه تو خونشو همه را دعوت می کنه. خیلی عجیبه ؟! بدون هیچ توقعی فقط ازمهموناش می خواد بعد از مهمونی باز هم بهش سر بزنن – از پارسال که دعوتم کرد و کلی شرمندم کرد و قرار شد بعد اون مهمونی زیاد برم سراغش تا حالا نرفتم ، اون خیلی دوست داره من برم سراغش اما  مشغله هام  اجازه نمی ده . کار، زندگی، زن و بچه و رفیق نمی دونم با چه رویی برم مهمونی...

شرمنده ام از بابت اینکه از پارسال تا حالا باز اون بوده که روزی 3 بار بهم زنگ زده و احوالپرسی کرده  و باز دعوت برای مهمونی خصوصی که همیشه جواب رد دادم تنها سلامش را علیک دادم و آن هم به خاطر اینکه جواب سلام واجبه . نمی دونم با چه رویی برم مهمونی...

اون خیلی خوبه و من خیلی بدم اصلا انگار غفلتهای منو نمی بینه ولی یقین دارم می بینه ولی به روم نمی یاره. انقدر خوبه که مطمئنم امسال هم که برم مهمونی مثل بقیه باهام رفتار می کنه اتفاقا چون مثل دوستای خوبش منم تحویل می گیره شرمندگیم بیشتر میشه اصلا تو مهمونی هر ساله با همه یه جور رفتار می کنه چه اونا که بهش بدی کردند چه اونایی که حقشو خوردند. نمی دونم با چه رویی برم مهمونی...

همیشه می گم این همه منو دعوت کرد مهمونی خصوصی برم روزی سه بار زنگ زد ولی من ... خوش بحال اونایی که استفاده کردند و مهمونی خصوصیهاش رفتند و استفاده کردند شنیدم یه مهمونی خصوصی تر نیمه شبها داره واسه اونایی که تو روز وقت ندارن و ارزش مهمونی را بیشتر از خواب می دونن وای که چقدر من غافلم این همه مهمونی نمی تونم استفاده کنم هر موقع بگی اون وقتشو میزاره برای من اما من هی میگم وقت ندارم . نمیدونم با چه رویی برم مهمونی

می ترسم  شاید آخرین مهمونی عمرم باشه اگر این طور باشه که من بیچاره ام باید یه راهی یه توجیهی ، دلیلی پیدا کنم واسه اینکه چرا تو این یه سال گذشته سراغ دوستم نرفتم شاید ذره ای از شرمندگیم برای خودم کاسته بشه بتونم برم مهمونی.

باز هم مثل همیشه به خودم قول میدم بعد از مهمونی امسال دیگه دوستمو ول نکنم قول میدم از یه سری دوستام کم کنم و بیشتر برای این دوستم وقت بزارم .

خدا کنه این دفعه قولم قول باشه

خدا کنه دیگه نگم نمیدونم با چه رویی برم مهمونی...

کلمات کلیدی :

آقا می خواد ریا باشه یا نه ولی دلم گرفته هر سال نیمه شعبان بجای اینکه خوشحال بشم ناراحت می شم الان از احیای نیمه شعبان میام دیگه عادت دادیم خودمونو نیمه شعبان تا شب خونه بمونیم بامداد که میشه راهی خونه خدا بشیم  قسمتی از دردو دلامو اینجا قبلا نوشتم الان انقدر ناراحت و غمگینم واسه دل آقام که حال نوشتن نیست الان فقط می خوان برای دل خون آقام گریه کنم

آقا برات بمیرم - درد و بلات بخورره تو سر من - آقا خون دل نخور - آقا میدونم از این بشتر خون دل می خوری که بچه شیعه ها.....

فقط تو میتوانی پسر فاطمه

باز هم آرزو می کنم که ای کاش میلادت هم مثل وجودت مخفی می ماند

کلمات کلیدی :